در رویای دژاوو به قلم آزاده دریکوندی
پارت چهل و دوم
زمان ارسال : ۴۰۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 14 دقیقه
به طرف کیفش رفت و گوشی موبایلش را بیرون اورد. حتی یک تماس یا یک پیام هم از کسی نداشت. شمارهی ستاره را گرفت.
- الو ستاره؟
- الو... سلام!
- ستاره چیزی شده؟
- نه جونم چی بشه؟
- آخه حتی یه بار هم به من کسی زنگ نزده! نه ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
متاسفانه به خاطر کندی سرعت اینترنت، پارت به صورت کامل بارگذاری نشد. لطفا پارت را مجدد بارگذاری کنید
بارگذاری مجدد پارتبا تشکر از صبر و شکیبایی شما
اطلاعیه ها :
امیدوارم از رمان «در رویای دژاوو» کلی لذت برده باشید😍
رمان «مونالیزا» توی همین برنامه و در بخش آنلاین موجوده... در مورد کاراکتر فریال مظفری 💚
همونطور که توی دژاوو خوندید، فریال عاشقه... ولی عاشق کی؟ بیا رمان مونالیزا رو بخون تا متوجه بشی😍😍
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
آزاده دریکوندی | نویسنده رمان
💚
۴ هفته پیشفاطی
00ممنون از نویسنده تا اینجای داستان عالی بود
۱۱ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
ممنون از شما عزیزم تا همهاش عالیه🙃💚
۱۱ ماه پیشسارا
00سلام یعنی الان میزاشتن من برم گلشن رو بانیکان رو خفه کنم خیلی خوب میشدتا من یه نفس راحت بکشم، امروزخیلی حرص خوردم سر این دوتا🥶🥶😤😤
۱ سال پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
منم واقعا حرص میخورم ☹️
۱ سال پیشفرگُل
13وای دلم برای پیمان کبابه🥲
۱ سال پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
بنده برای فرهاد🤣
۱ سال پیشثنا بانو
۳۰ ساله 00ای ای ازبخت بد 🥺🥺حالا چرا فرهاد و یزدان بیچاره عاشق دوتا دختراحمق و خنگ بشن ای خدا😩😩😩
۱ سال پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعا هم نیکان و گلشن آدمو حرص میدن😖
۱ سال پیشفرگُل
00واقعا گیرای دخترای احمقی افتادن😅🥲 حالا باز گلشن، نیکان رو درک نمیکنم😂😂
۱ سال پیشطنین
10من از سلسله فرهادیان هستم اما تو این پارت خیلی دلم میخواست با پشت دست بزنم تو دهن فرهاد که انقدر لفت میده تا پیمان و گلشن بهم برسن😑😫
۱ سال پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
فکر نمیکنم کسی حدس بزنه فرهاد چطوری به عشقش اعتراف میکنه...
۱ سال پیشیلدا
00شاید وقتی که دیگه چاره ای نداره و باید یه مدتی با ترمه خوب رفتار کنه (شااااااید،که من خودما می کشم🥶) ابراز احساسات میکنه که گلشن دلش گرم شه🫠
۱ سال پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
حالا واقعا گلشن دلش گرم میشه؟🤔
۱ سال پیشاسرا
00ممنون که به خطا درپارت اعتراف کردی واون گذاسنی چراپیمان اینقدرافسرده اس
۱ سال پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعا متاسفم که این اتفاق افتاده💔 پیمان بزرگترین ضربه رو از بچگی خورده که مامانش رفت ازدواج کرد و پیش مادربزرگش موند
۱ سال پیشآزاده دریکوندی
۲۷ ساله 00بچه ها بیاید اطلاعیه جدید گذاشتم حتما بخونید... یک پارت جا افتاده از رمانه😔 اونایی که دلتون برای پیمان تنگ شده بیاید این ور دنیای رمان📣
۱ سال پیشپرنیا
00فرهاد وقتی میگه بهش دوسش داره ک پیمان میاد سمتش و از اونجایی ک گلشن فک میکنه فرهاد دوستش نداره میخاد قبول کنه ک با پیمان باشه فرهاد ک میفهمه بهش میگه بوخودا من دوست دارم نرو 😍😂توهم زدم 🙄
۱ سال پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
تاثیر گذار بود🤣
۱ سال پیشپرنیا
00بوگو درست میگم 😂
۱ سال پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
خیر😎
۱ سال پیشنفس
00حتی تصورشم خیلی وحشتناکه ک فرهاد و گلشن روزی ازهم جدا بشن💔اونموقع من رسما نابود میشم خداییش
۱ سال پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
ببینم این استرس تمومی داره یا نه...🥺
۱ سال پیشاسرا
10فرهادچی فکرمیکنه گلشن کجامی اندیشه واگه قبول کنی یه مدت رازم باشی خیلی این معنی داره ولی گلشن انگارباچشم بندچشماش بسته گوش هم کیپ شدن
۱ سال پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
دقیقا! فرهاد مدام داره به گلشن فکر میکنه و حل کردن مشکلاتش که به خاطر گلشن سر راهش اومده و گلشنی که فکر میکنه فرهاد دوسش نداره و هنوز تو فکر پیمانه☹️
۱ سال پیشزهرا_هستم
10نمیخواستم بگم ولی دیگه باید بگم.اعتراف میکنم ک عاشق شدم!اونم عاشق فرهادواگه گلشن بفهمه تیکه بزرگم گوشمه!اونوقت ازاده خانم بدجنس باید جوابگو باشه چرا اونموقع؟؟همین الان بیا جوابگو باش با دلم چ کنم؟🤕😁
۱ سال پیشآرامش
20هه خاک بر چوک چه جسارتا😂😂خجالت بکش گلشن با یه چاقو وکشه تورا😂😂مگه از جونت سیر شدی😂سپرتو آماده کن😂 نه بابا گلشن فعلا در دنیای تفکرات خودش درگیر می باشد فعلا میتونی عاشق فرهاد باشی😂😂🤫🤫
۱ سال پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
اتفاقا گلشن کاریش نداره! خدا کنه ترمه نفهمه😂 میاد از سر لج به زهرا هم میگه میدونی فرهاد خیلی بد اخلاقه و مدام فحش میده😔
۱ سال پیشزهرا_هستم
10هعیییی ازاده ببین چیکار کردی حالا من چیکار کنم؟؟🤕 ارامش توام ی راه حل بده بابا فقط من نیستما چن نفر دیگم عاشقن فقط جرعت ندارن ب زبون بیارن😂🤕
۱ سال پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
با قمرالملوک در نیافتادی عاشقی یادت بره🥲
۱ سال پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
میدونی تازه فهمیدم که یه قسمت از رمان وارد پارت بندی ها نشده☹️ باید توی پارت چهاردهم میاومد که نیومده!!! و نمیدونم چرااااا
۱ سال پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
توی اون قسمت ترمه با پیمان درمورد فرهاد و گلشن صحبت میکنه و اینکه ترمه میگه من مشکوکم فرهاد تا گفت میخوام باهاش ازدواج کنم دختره از عمارت فرار کرد
۱ سال پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
آخرش هم میگه فرهاد هرکسی رو عاشق خودش میکنه! الان داشتم میگشتم ببینم توی پارت چندم افتاده که بگم فلان پارت هشدار داده بودم حالا میبینم اصلا نیافتاده😭
۱ سال پیشغزاله
00نوشته هایی ب این سبک خونده بودم تاحالا ولی در حد داستان کوتاه اسمش رو نمیدونستن ولی ممنون قشنگم❤️ اونجایی ک فرهاد در زد و اومد با وقتی که گفت رازم باش و چای خوردشون رو خییلی دوست داشتم
۱ سال پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
منم خیلی دوست دارم قسمت هایی که گفتی😍
۱ سال پیشغزاله
10داره با رفتاراش نشون میده ، گلشن هم طفلی بین احساساتش درگیره، ولی خب با این که فرهاد هم از طرف گلشن که هنوز بین احساستش درگیره تحته فشاره و هم از طرف خانواده حق داره نگه بچه پارت هم که عالیی
۱ سال پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
با رفتاراش نشون میده و گلشن هم انقدر فکرش درگیر پیمانه که هیچی نمیبینه! دقیقا هیچی... و بعدا متوجه میشید که چه چیزای دیگه ای رو هم نفهمیده حتی💔
۱ سال پیشZarnaz
۱۹ ساله 00کاره درستی نمیکنه فرهاد ولی فکر میکنه و مطمئن که گلی هنوز پیمان دوست داره به خاطره همین نمیگه که گلی ترکش نکنه 😪و برای پارت آینده خیلی خوشحال شدم که فرهاد بالاخره تصمیم خودشو گرفت💃💃💃😍😍
۱ سال پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
اره به خاطر همین نمیگه💔 حتی نمیخواد ذهنش گلشن بیشتر درگیر بشه💔
۱ سال پیش
Hoda
00❤